صبح آمد عهدِ جوان میرود جان وبپایان میرسدعمرِ گران این زمانم میرود یکسر چو یک آبِ روان قدرِ یاران را بدان ؛ای جانِ جانان رهگذر آخر بهمن شدو هم نیست شد عهدِ جوان بانگاهت کن تبسم تا شودجانها ظهیر چون نسیمِ صبحگاهی ؛عطر را با دل فشان صبح آمد بازم آید عشق زاید زین سبب مهرورزي کن به انسان؛ذکرِحق گو؛نان رسان این سلامم با درودم ميشود صدهاسرود میکنم تقدیمِ تو تا ِدل رود تا کهکشان سلام آخرین صبح بهمن ماه 98 بر شما خرامان باد ارادتمندتان مومنی Faramarzdamghani.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت