صبح بارانی بارشِ بارانِ مست و بی نظیر کرد غوغا در تن و جان و ضمیر سایه آمد در زمین ؛خورشيد رفت ابر سیه گشت آسمان میزد نفیر صبحِ بارانی چه بارانی شدست جان شکوفه کرد و دلها شد چو شیر اوّل اسفند باران با وزش شکر میکردش خداوندِ ظهیر باد وباران ؛ابر و برف و این همه رزقِ ما هستندو مهمان و سفیر یا رب این باران و مستی کن فزون عادلِ ما راتو بفرست ایِ شهیر ارادتمندمومنی اول اسفند ماه 98 Faramarzdamghani. Blogfa.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت